ترجمه ای جدید از قرآن کریم

پدیدآورسیدعلی موسوی گرمارودی

نشریهرشد آموزش قرآن

شماره نشریه9

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 2571 بازدید
ترجمه ای جدید از قرآن کریم

سیدعلی موسوی گرمارودی
مقدمه

قرآن کریم با ترجمه‏ی دکتر سید علی موسوی گرمارودی، همزمان با دوازدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم به بازار عرضه شد.متن زیر بخشی از نوشته‏ی ایشان درباره ویژگی‏های این ترجمه است که به نظر شما می‏رسد.امیدواریم مورد پسند دبیران محترم قرآن قرار گیرد.
رشد آموزش قرآن

ویژگی‏های این ترجمه

اساس کار من در این ترجمه، کوشش برای به دست دادن برگردانی از کلام خدا بود که«وفادار زیبا»باشد (1) ؛ اکنون اگر به این هدف نرسیده باشم، گمان دارم که دست کم به ترجمه‏ای«وفادار روان»دست یافته باشم؛گرچه به همین حد نیز ادعا ندارم. (2)
بی‏گمان در ترجمه‏ی‏«فما یزیدهم الاّ طغیانا کبیرا»(اسراء/آخر آیه‏ی 60)، «جز بر سرکشی بسیار آنان نمی‏افزاید»، شیواتر است؛در حالی که ترجمه‏ی دقیق‏تر این است:«جز سرکشی ای بزرگ، به آنان نمی‏افزاید». زیرا خداوند می‏فرماید، بر خود آنان یک سرکشی بزرگ افزوده شده و نمی‏فرماید بر سرکشی‏شان، افزوده شد.
خداوند هر جا اراده فرموده است که بگوید کسانی، چیزی داشته‏اند و بر همان چیز، افزوده شده، این را خود بیان فرموده است.مثلا در کریمه‏ی 178 از سوره‏ی مبارک آل عمران، «انّما نملی لهم لیزدادوا اثما»همین را می‏فرماید؛یعنی:«جز این نیست که مهلتشان می‏دهیم تا بر گناه بیفزایند.»یعنی بر گناهی که قبلا هم داشته‏اند، بیفزایند.
بنابراین در ترجمه‏ی قرآن، به دغدغه‏ی روانی یا شیوایی، نمی‏توان ولنگاری کرد، و گرنه به همان نسبت از مقصود آیه دور می‏افتیم.ترجمه‏ی روانی سراغ دارم که در آن، اگر با معیار تقدم«دقت»بر«روانی»سنجیده شود، در ترجمه‏ی هشتاد درصد آیات، ولنگاری شده است.
زبان ترجمه‏ی من، «نثر معیار»است با اندک (3) چاشنی باستان گرایی(آرکائیسم).آن هم به این سبب که قرآن در پانزده قرن پیش و بر اساس زبان عربی فصیح رایج در آن روزگار فرو فرستاده شده است و خواسته‏ام اندکی(تأکید می‏کنم«اندکی»و در حد سایه‏ای)باستان گرایی داشته باشد؛اما نه چندان که از نثر معیار دور شود.مثلا در ترجمه‏ی عبارت قرآنی‏«أحضرت الانفس الشح»(نساء/ 128)، آورده‏ام:جان‏ها، آز را در آستین دارند.
و یا آیه‏ی 35 از سوره‏ی مبارک نور را چنین ترجمه کرده‏ام:
خداوند، نور آسمان‏ها و زمین است.مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‏ای، آن شیشه گویی ستاره‏ای درخشان است کز درخت خجسته‏ی زیتونی می‏فروزد که نه خاوری است و نه باختری، و نزدیک است روغن آن، هر چند آتشی بدان نرسیده، برفروزد.نوری است فرانوری.خداوند هر که را بخواهد، به نور خویش رهنمون می‏گردد، و خداوند این مثل‏ها را برای مردم می‏زند، و خداوند به هر چیزی داناست.
در ترجمه‏ی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم آورده‏ام:به نام خداوند بخشنده‏ی بخشاینده.سلمان فارسی، نخستین مترجم فارسی قرآن کریم نیز، بنابر مشهور، این آیه را «به نام یزدان بخشنده‏ی بخشاینده»ترجمه کرده است.اما من از این رو همین ترجمه را پسندیدم که می‏خواستم همان گونه که در متن عربی و الهی آن، رحمان و رحیم از یک ریشه‏اند، در فارسی هم از یک ریشه باشند.شاید حافظ هم در اثر انسی که با قرآن داشته است، با توجه به همین معنا، در رحمانیت و رحیمیت خداوند می‏فرماید: گنه«ببخشد»و بر عاشقان«ببخشاید».
از مترادف‏ها(چه همسانی‏ها و چه یکسانی‏ها)استفاده نکرده‏ام، مگر در تمام طول ترجمه تنها یکی دو بار، آن هم برای رساندن معنایی خاص؛مثلا در ترجمه‏ی مصیر.
«واو»ها را حتی اگر زائده بوده‏اند، حذف نکرده‏ام و اگر حالیه بوده‏اند، حالیه ترجمه کرده و کوشیده‏ام، دو بار آن را خرج نکنم.یعنی در ترجمه‏ی آن تنها گفته‏ام: «حال آن که»نه«و حال آن که».برای نمونه رجوع فرمایید به سوره‏ی نحل، آیه‏ی 91.
تأکید در عربی، با تناظر کامل امکان دارد.در حالی که در زبان فارسی که از خانواده‏ی زبان فرضی هند و اروپایی، از شاخه‏ی آریایی یا هند و ایرانی است، در همه‏ی دوره‏های سه گانه‏ی خود و خاصه در دوره‏ی سوم، یعنی زبان ایرانی نوین که امروز با آن سخن می‏گوییم، «دستگاه تأکیدها»با«دستگاه تأکیدها»ی زبان عربی که از شاخه‏های زبان سامی است، به کلی متفاوت است و این تفاوت به اندازه‏ای است که اگر در ترجمه دقیقا رعایت شود، ترجمه را از شیوایی می‏اندازد و اگر رعایت نشود، آن را از وفاداری دور می‏کند.بنابراین، کوشیده‏ام تا حدودی که به هر دو سو خیلی لطمه وارد نشود، تأکیدهای آیات را آشکار کنم.
کوشیده‏ام برای برخی کلمات یا ترکیبات قرآنی، معادل‏هایی از منابع و ترجمه‏های قدیمی قرآن (4) «بیابم»و گاهی نیز خود، معادل‏ها را از کلماتی که در زبان معیار یا متون به کار رفته‏اند، انتخاب کرده‏ام و به کار برده‏ام. گاهی هم کوشیده‏ام، خود آن را بسازم.اینک نمونه‏هایی از هر سه دسته را بی هیچ آداب و ترتیبی یادآور می‏شوم:
عفریت:دیوسار(نمل/39).در یک مورد، شیاطینی را که از سوی سلیمان برای غواصی به کار گرفته شده‏اند نیز دیوساران ترجمه کرده‏ام(انبیا/3).
زنیم:بی‏تبار
تفاوت:ناسازواری
مهین:خوار مایه.جز یک مورد که«فرومایه»ترجمه شده است؛در سوره‏ی قلم، آیه‏ی 10.
جنّة المأوا:بوستان سرا
واسع(از صفات الهی):نعمت گستر
قهّار:دادفرما
جبّار:کام شکن
تکذیب:دروغ شمردن زوجین اثنین:جفتی دو گانه
اصحاب را بسته به مورد، دمسازان یا همراهان معنی کرده‏ام، اما:اصحاب السّفینه:کشتی نشینان؛ اصحاب القریه:شهر نشینان؛اصحاب المیمنه: خجستگان؛اصحاب المشئمه:ناخجستگان؛ اصحاب القبور:در گور خفتگان(آخر ممتحنه). اصحاب الجنة را همه جا بهشتیان ترجمه کرده‏ام، جز یک مورد در سوره‏ی قلم که باغداران‏[چنان که اصحاب النار هماره«دمسازان آتش»معنی شده جز یک مورد(مدّثّر/ 31):دوزخبانان.]و اصحاب الفیل:پیلسواران معنی شده است.
احتجاج:چون و چرا کردن
مجادله:چالش ورزیدن
آخرت:جهان واپسین
دنیا:این جهان.جز هنگامی که در آیات آخرت، از «دنیا»سخن می‏رود که همان دنیا ترجمه شده است.
صالح:شایسته
ظنین:گمان‏مند
مایل:گراینده
سموم:تفباد
ربوه:پشته واره
اولی النّعمة:رفاه زده
و ده‏ها مورد دیگر.
برابر«یا ایّها الذین آمنوا»، «ای مؤمنان»نهاده‏ام.شاید گفته شود که خداوند اگر می‏خواست، خود نیز«ای مؤمنان»می‏فرمود، و«ای کسانی که ایمان آورده‏اید»را با تفصیل فرموده است تا برایمان مؤمنان، به گونه‏ای تأکید فرموده باشد.در پاسخ عرض می‏کنم که بی‏گمان در زبان عربی همین شیواتر است، اما در زبان فارسی نه آن شیوایی به دست می‏آید و نه آن تفاوت، نشان دادنی است.بنابراین همان«ای مؤمنان»را نهادم که جای کم‏تری هم می‏گرفت.
به جز نام‏های خاص و اعلام، تمام کلمه‏هایی را نیز که بار فرهنگ قرآنی خاص داشته‏اند، مثل:نعمت، ایمان، لقاء الله، اجل، نور(وقتی جنبه‏ی معنوی و الهی داشته است)، تکلیف، تأویل، عذاب، نسخ، شرک و...یا بار تاریخی خاص داشته‏اند، مثل:منافق، مشرک، هجرت، عید، مائده و...و یا برابر آن‏ها در فارسی، کلمه‏ی عربی دیگری بود، مثل اجازه در برابر اذن، و یا در آیات احکام به کار رفته بودند و بار فقهی داشتند، مثل حج، حرام، حلال، حیض و...مطلقا ترجمه نکرده‏ام.
سه نوع پرانتز در ترجمه‏ی خود به کار برده‏ام:(/)، (-)و()
-(/):وقتی کلمه‏ای پیشنهاد شده باشد که خواننده بتواند به جای کلمه‏ی پیش از پرانتز، آن را که در پرانتز و بعد از خط مایل آمده است، جانشین سازد.
-(-):هنگامی که کلمه‏ی پیش از پرانتز معنی شده باشد.
-():برای مواردی که مترجم توضیحی تفسیری بر متن اصلی ترجمه افزوده باشد تا معنای جمله روشن‏تر شود.
در هر حال، کلماتی که در پرانتزهای سه گانه آمده‏اند، نسبت به متن اصلی، اضافی هستند و خواننده اگر همه آن‏ها را محذوف بگیرد، باز هم به برابری ترجمه با متن، کم ترین لطمه‏ای نخواهد خورد.
یادآوری این نکته در این جا لازم است که گاهی به رعایت سیاق فارسی، برخی از اجزا و کلمات متن، در ترجمه جا نمی‏افتند.در این موارد، آن‏ها را از متن ترجمه حذف کرده‏ام و یا کلمه‏ای جز معادل دقیق آن قرار داده‏ام. ولی در زیرنویس یادآور شده‏ام که اصل آن چه بوده است. مثلا، اگر در ترجمه‏ی«یا ویلنا»، فقط آورده‏ام:«وای بر ما»و در زیرنویس نوشته‏ام:در اصل:ای وای بر ما.یا مثلا در ترجمه‏ی آخر آیه‏ی 45 از سوره‏ی انبیاء:«و لا یسمع الصم الدعاء اذا ما ینذرون»، ترجمه کرده‏ام:«و کران را چون بیم دهند، نمی‏شنوند»که در سیاق فارسی، کاملا رساننده‏ی مضمون آیه است.با این همه، در پاورقی نوشته‏ام:در اصل:«فرا خواندن»را نمی‏شوند.
در زیرنویس‏ها بیش‏تر کوشیده‏ام، مباحث لغوی را از مراجع متقن مطرح کنم و برای این کار، گاهی به ریشه‏ی لغات و کاربرد آن‏ها در منابع عربی اشاره داشته‏ام و گاهی به کاربرد فارسی معادل آن‏ها در منابع فارسی قدیم و جدید.
«افعال مجهول»گاهی به صورت جمع ترجمه شده‏اند تا جمله کوتاه‏تر و موسیقی آن، گوش نوازتر شود.مثلا: انّ ما توعدون لآت(انعام/134)، «بی‏گمان آنچه به شما وعده داده‏اند...»ترجمه شده است، نه«آنچه به شما وعده داده شده است.»
اگر چند کلمه‏ی نکره به هم عطف شده باشند، در ترجمه، علامت نکره تنها در کلمه‏ی آخر آمده است. مثلا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏«فیها فاکهة و نخل و رمان» (الرحمن/68)آورده‏ام:در آن دو(بهشت، درخت‏های) میوه، و خرما و اناری است(و نه:میوه‏ای و خرمایی و اناری است).
گاهی برخی دقت‏های ناپیدا در کار ترجمه کرده‏ام که برای خواننده‏ی دقیق، البته پیداست.
مثلا در برابر کلمه‏ی«نقیرا»که در لغت به معنی«نخواره‏ی نازک روی هسته‏ی خرما»ست، «سر مویی»و در برابر«فتیلا»که به معنی «گودی پشت هسته‏ی خرما»ست، «سر سوزنی»گذارده‏ام.
و یا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏و من کلّ الثّمرات جعل فیها زوجین اثنین(رعد/ 3)، «و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد»، برآورد ترجمه کرده‏ام، به جای آورد، تا به ثمره که در فارسی«بر»نامیده می‏شود، اشاره‏ای پنهان داشته باشد.
و یا در ترجمه‏ی آیه‏ی‏امّا الزّبد فیذهب جفاء(رعد/17)آورده‏ام:«کف، کنار می‏رود.»از آن جا که جفاء به معنی کنار افتادن کف یا خاشاک از روی آب است، نیز خداوند در همین آیه می‏فرماید که کف از بین می‏رود، من در ترجمه‏ی این آیه، از فعل مرکب کنار رفتن کمک گرفته و نوشته‏ام:«کف کنار می‏رود»، تا هم یذهب ترجمه شده باشد و هم جفاء به معنی کنار افتادن.
گاهی هم از ناتوانی در برابریابی، عین کلمه‏ی عربی در ترجمه به کار رفته است.مثل کلمه‏ی«تفصیل»در آیه‏ی مبارک 145 از سوره‏ی اعراف:و کتبنا له فی الالواح من کلّ شی‏ء موعظة و تفصیلا. 5
تنها در یک دو مورد، اندکی از دقت به سوی زیبایی غلتیده‏ام.مثلا در ترجمه‏ی«سبحانه و تعالی»آورده‏ام: «پاکا و فرا برترا که اوست.»
در آیاتی که در بردارنده‏ی بحث‏های کلامی از دیدگاه شیعه هستند، به برخی چون «عصمت انبیاء»(علیهم السلام) در پانویس‏ها اشاره کرده‏ام، اما بسیاری دیگر(چون آیات اضلال و هدایت، حبط اعمال، رؤیت خداوند و...)را به دلیل بسیاری این آیات و نداشتن جا در پانویس‏ها، بی‏هیچ توضیح، بدین امید وانهادم که خوانندگان علاقه‏مند، خود به تفسیرها رجوع کنند.
کلماتی بوده‏اند دارای چند بار معنایی که با توجه به هر یک از آن معانی، چند گونه ترجمه شده‏اند.مثلا کلمه‏ی نور را، اگر دارای معنی معنوی بوده است، همان نور، و گرنه فروغ، و یک بار نیز با تسامحی، تابان معنی کرده‏ام.یا کلمه‏ی«آیه»، در قرآن کریم هم به معنی «نشانه»به کار رفته است، هم به معنی«معجزه»و هم به معنی«آیه»ی قرآنی، یعنی پاره‏ای از یک سوره.یا کلمه‏ی«مصیر»را که اگر در متن قرآنی، با«الی»به کار رفته است، به معنی بازگشت به کار برده‏ام و اگر تنها به‏ کار رفته، به معنی پایانه(و پویه).و یا رجز که در لغت به معنی«پلیدی»است، اما در قرآن به معنی«عذاب»و«عقوبت»(کیفر) نیز آمده است.
گاهی معادل زیبای فارسی برای کلمه‏ای عربی داشته‏ام، اما به دلیلی خاص، ناگزیر از کاربرد کلمه‏ی عربی شده‏ام.مثلا در برابر کلمه‏ی بشر، همه جا کلمه‏ی زیبای«آدمی»را به کار برده‏ام، جز آن جا که در متن قرآنی، نکره به کار برده شده است و در فارسی باید«آدمی‏ای»برابر آن می‏آمد که به روانی ترجمه لطمه می‏زد.ناگزیر به جای «آدمی‏ای»، در چنین موارد، گاهی(و نه همیشه)«بشری» را به کار برده‏ام.به همین انگاره، گاهی، بسیار کم، شاید سه چهار مورد در تمام قرآن، کلمه‏ای فارسی را که باید نکره معنی می‏شد، از نکره آوردن آن خودداری کردم. یعنی مثلا:«میانجیگری»ترجمه کرده‏ام به جای «میانجیگری‏ای».(البته باز هم نه همیشه).
فای تفریع و عطف و...بسته به مورد، گاهی«پس»، گاهی«بنابراین»و گاهی«و»ترجمه شده است.به ندرت نیز(آن را تزئینی یافته‏ام و)اصلا ترجمه نکرده‏ام.
در پایان آیات ترجمه‏ی کم، انتم و هم را چون با سیاق زبان فارسی، یگانگی نداشتند، حذف کردم.بنابراین «لعلّکم تشکرون»همه جا«باشد که سپاس گزارید»ترجمه شده است، به جای«باشد که شما سپاس گزارید.»
یا در آیه‏ی 128 سوره‏ی مبارک نحل، انّ اللّه مع الّذین اتقوا و الّذین هم محسنون، ترجمه شده است:بی‏گمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری می‏ورزند و با کسانی است که نیکوکارند(و نه:با کسانی است که آنان نیکوکارند).
نیز به پیروی از سیاق فارسی، ناگزیر برخی اسم فاعل‏ها و نظایر آن را در ترجمه به فعل بدل کردم.مثلا، انتهای آیه‏ی 51 از سوره‏ی مبارک کهف:و ما کنت متّخذ المضلّین عضدکه باید«و من آن نی‏ام که یاور گیرنده‏ی گمراه کنندگان باشم»ترجمه می‏شد، «و من آن نی‏ام که گمراه کنندگان را یاور گیرم»، ترجمه کردم.
در رسم الخط، یکسره شیوه‏ی معمول ناشر محترم، از سوی ایشان اعمال شده است.واقعیت هم این است که هنوز شیوه‏ای یگانه که در سراسر کشور همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند و همگان و همگنان آن را به کار برند، شناخته نیست.
*** در پایان دوباره یادآوری می‏کنم که اغلب ترجمه‏ها(و نه همه‏ی آن‏ها) از آغاز تا امروز، یا به سوی وفاداری به متن غلتیده‏اند که به همان اندازه از شیوایی و روانی دور شده‏اند و یا به سوی شیوایی رفته‏اند که همان قدر از وفاداری، دور مانده‏اند.تمام کوشش من در ترجمه‏ی قرآن کریم این بوده است که در حد توان خود، منتهای وفاداری به متن را اگر نه با زیبایی، دست کم با روانی جمع کنم و نمی‏دانم کوشش من چه قدر نتیجه داده است.هیچ ادعا نیز نه در دقت و وفاداری و نه در روانی آن، ندارم.اما برای رسیدن به این هدف، پنج سال تمام، منتهای کوشش خود را به کار برده‏ام:وین متاعم که همی بینی و کم‏تر زینم.
***
من چه می‏گویم؟دعا کنیم این ترجمه‏ی ناقابل، در درگاه خالق قبول شود و به حرمت قرآن، حریم امن و دستاویز من در رستاخیز گردد.و البته اگر با قبول خلایق نیز همراه شود، باقیات صالحاتی است که ثواب آن، ره توشه و ذخیره‏ای اخروی است.چونین و ایدون باد، ایدون‏تر باد.

زیرنویس

(1).نگفتم«زیبای وفادار»تا توجه خواننده‏ی محترم را به این مطلب جلب کنم که باید دغدغه‏ی اصلی در ترجمه‏ی قرآن کریم، وفاداری به متن باشد.
(2).ولی در ترجمه‏ای که از«صحیفه‏ی سجادیه»در دست دارم، کوششم آن خواهد بود که«روان وفادار»و اگر خداوند توفیق دهد«زیبای وفادار»باشد.ان شاء الله.
(3).در نثر معیار، اندکی باستان گرایی خود به خود وجود دارد.من اندکی بیش‏تر از آنچه در آن هست، به کار برده‏ام.
(4).مثل قرآن قدس به تصحیح دکتر رواقی و بخشی از تفسیری کهن به پارسی به تصحیح دکتر سید مرتضی آیة الله زاده‏ی شیرازی و...
(5).«باز نمود»که یکی از مترجمان ارجمند در ترجمه‏ی خود آورده است، حقیقت آن است که برابر با کلمه«تفصیل»در این آیه نیست و معنای محصّلی ندارد.

مقالات مشابه

ترجمه قرآن استاد گرمارودى در يك نگاه

نام نشریهبشارت

نام نویسندهعبدالمنان نصر‌الدین خجندی

معرفى و بررسى ترجمه قرآن استاد گرمارودى

نام نشریهبشارت

نام نویسندهمحمدعلی کوشا